کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : پروانه نجاتی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

وقتی سکـوت سبز تو تـفـسیر می‌شود            چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر می‌شود

در انـعـکـاس سـادهٔ آن فـصل الـتهـاب            تـنـهـایی‌ات هر آیـنـه تـفـسـیـر می‌شود


طاقت گدازتر ز تَبِ جنگ روبروست            صلحی، که زیر سایهٔ شمـشیر می‌شود

تو مرد جنگ بودی و می‌دانم ای عزیز            سـردار بی‌سـپـاه، زمـین‌گـیـر می‌شود!

صبر تو، انتظارِ عطش‌سوزِ کربلاست            صبری که صبح حادثه تعـبیر می‌شود

مسموم دست کینه شدی؛ وه؛ چه جانگداز            زینب ز داغ آن دلِ خون، پیر می‌شود

تو نـور چـشـم فـاطـمه بودی بـرادرم!            یک شهر، در فـراقِ تو دلگیر می‌شود

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد میرصفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

به روی شانۀ خاتم، که چون نقش نگین باشد           نشان مُهـر او باید مُعـزّ المـؤمنین باشد

چه بر میآید، از آن آذرخشی که جمل را سوخت؟           که صلحش نیز صلحی فتنهسوز و آتشین باشد


گذشت از جانماز زیر پایش هم کریمانه           مبادا لحـظهای کوتاه زیر دِین دین باشد

به برق سکه خواهد داد لبخند امامش را           هر آن چشمی که کور از دیدن عین الیقین باشد

نمی‌لرزد به پای دار حتی! پای آن سردار           که مثل مالک و عمار، عزمش راستین باشد

دریغ از یار و از سردار و این دنیای غدّار و           دریغ از روزگاری که ولی، تنهاترین باشد

چنان میراثدار لایقی از غربت مولاست           که باید چندسالی، چون علی خانهنشین باشد

نباید حرف را از خانه بیرون برد، اما آه           کدام آئینه آهش را و رازش را، امین باشد؟!

صدا زد زینب خود را و خواند آهسته در گوشش:           که ای خواهر، مرا در خانه دشمن در کمین باشد!

بیاور طشت را، اینک هلاهل هم ز پا افتاد           خیالش را نمیکرد این دل خون اینچنین باشد

بخوان از چشمهایم باقی ناگـفـتههایم را           در آن حاشا اگر حرفی به غیر از حا و سین! باشد

نگین عرش را هم جای من یک بوسه مهمان کن           دمی که زینت دوش نبی روی زمین باشد

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : مهدی مردانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

اگر خـدا به زمـین مـدیـنه جان می‌داد            و یا به آن در و دیـوارها دهان می‌داد

كه جـای من بـسرایـنـد از غـریـبی تو            شـنـیـدن غــزلی كـوه را تـكـان می‌داد


خـدا نخـواسـته حـتماً و گـرنه می‌دانـم            كه از شنیدن یک شعر، كوه جان می‌داد

پس از عـلی شایع بود كه شبانه هنوز            غـریـبه‌ای به یتـیمـان كوفه نان می‌داد

غریبه‌ای كه اگر دیگران غـمش دادند            همیشه شادی خود را به دیگران می‌داد

غریبه‌ای كه تو بودی و مثل بغض علی            گلوی تو خبر از زخم و استخوان می‌داد

درون خـانـۀ خود تا غـروب كردی آه            به غـربت تـو لـب آفـتـاب اذان می‌داد

شهاب‌های جهان می‌شدند خون جگرت            زمین اگر كه غمت را به آسمان می‌داد

پـر ملائـكـه تـابـوت را بـغـل مـی‌كرد            اگـر كـه بـدرقـۀ تـیـرهـا امـان مـی‌داد

شـبـیه آتـش مـانـدی به زیر خـاكـسـتر            زبـانـه‌هـای تو را كـربـلا نشان می‌داد

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : وصال شیرازی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

شرط مـحـبت است به‌جـز غـم نداشتن            آرام جــان و خـاطــر خــرم نـداشــتـن

از غیر دوست روی نمودن به سوی دوست            الا خــدای در هــمـه عــالـم نـداشــتـن


گر سر به یک اشـارۀ ابـرو طلب کـند            سر دادن و در ابروی خود خم نداشتن

معشوق اگر دو دیده پُر از خون پسنددش            عاشـق به‌جـز سـرشک دمـادم نداشـتن

گر کام تلخ و لخت جگر خواهد از کسی            در کاسه جای شهـد به‌جز سـم نـداشتن

زان‌سان که خورد سودۀ الماس مجتبی
درهم نکرد روی خود،
اهلاً و مرحـبا

در تاب رفت و تشت به بر خواند و ناله کرد            آن تشت را ز خون جگر دشت لاله کرد

خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت            خود را تهی ز خون دل چند ساله کرد

نبود عجب که خون جگر ریخت در قدح            عـمریش روزگار همین در پـیاله کرد

نتـوان نـوشـت قـصـۀ درد دلـش تـمـام            ورنه توان ز غصه هزاران رساله کرد

آه از دل مـدیـنه به هفت آسمان گذشت

آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت

از چـیست یا رسول که بر خوان ابتلا            گردون تو را و آل تو را می‌زند صلا؟

ای عرش! گـوشواره مگر گم نموده‌ای            زیرا که گه به یـثـربی و گه به کـربلا

طوفان نوح پیش وی از قطره کمتر است            گـو کـائـنـات جـمـلـه بـگـریـنـد بـرملا

ذکـر مـصـیـبـت شـهـدا چـنـد می‌کنی؟            آتش زدی به جان و دل مرد و زن، دلا!

بس کن دمی ز تعزیه، مدح نبی سرای            چون اصل این طـریقه بکا باشد و ولا

مدح نـبی سرای که بی‌مـدحـت رسول
خدمت نشد ستـوده و
طاعت نشد قبول

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : حسین عباس پور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مـیان هـجـمـۀ غـم‌هـا اگـر پـنـاه نـدارد            حسین هست نمی‌گـویم او سـپــاه ندارد

حسین مرهم زخم برادر است و غمی نیست            زمـانه حـرمـتـشـان را اگر نگـاه ندارد


حسین هست که سر روی شانه‌اش بگذارد            حسین هست نیـازی به تکـیـه‌گاه ندارد

میان لـشکـر او مـرد مـانـده؟ آه نمانده            درون خـانـۀ خـود یـار دارد؟ آه نـدارد

زمانه تلخ‌ترین زهر را به کام حسن ریخت            دلاوری که به جز ترک جنگ، راه ندارد

کسی که صلح حسن را غلط شمرد، ندانست            امـام مـفـتـرض الـطـاعة اشـتـباه ندارد

درید قلب حسین آن چنان ز داغ برادر            که احـتـیـاج به گـودال قـتـلـگـاه نـدارد

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : سعید تاج محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تویی امیر جمل، وارث رشـادت حـیدر           لوای صبر و جهادی به روی دوش پیمبر

حسین هست و ابوالفضل هست و قاسم و زینب           تو را امیر مدینه! چه حاجت است به لشکر؟


به هیچ‌جا نرسیده‌ست آن‌که در همۀ عمر           بدون عشق تو خوانده نماز و رفته به منبر

به‌پای عشق تو آن‌کس که سر نداده عجب نیست           که با معاویه در پای چند سکه نهـد سر

ستون دینی و قـرآن ناطـقی، چه نیازی           به مدرک است؟ بگو مدرک از مباهله بهتر؟

صدای غرش شمشیر در غلاف، گواه است           که صلح سرخ تو با فتح و عزت است برابر

نه جام زهر، که جان تو را گرفت دمی که           شکـست پیـش نگـاه تو گـوشـوارۀ مادر

امام بی‌حرم! این دل همیشه بوده حریمت           دلی که بوده به نام حـسن همیشه معطّر

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تا نمک پروره‌ام بر خوان احسانت حسن            من مسلـمانم! مسلـمان مسلـمانت حسن

دست و دل باز مدینه! دست خالی آمدم            دست خالی من است و لطف دستانت حسن


مرد شامی که به تو پیش بقیه فحش داد            در مدینه چند روزی بود مهمانت حسن

من‌جـذام نفـس دارم! دیـدن من هم بـیا!            هم غذا شو با گدا! دستم بدامانت حسن

کوری بدخـواه تو فـریاد مستی می‌زنم            یا مُعـز المـؤمنین جانم‌ بقـربانت حسن!

خانه‌ام ‌را می‌فروشم خرج صحنت‌ می‌کنم            هرچه دارم نذر گنبد نذر ایوانت حسن

صحن و گلدسته نه اصلا! بیشتر سوزد دلم            می‌رود با چکمه بر قبرت نگهبانت حسن

کی می‌آید صحن قاسم بر روی ما وا شود؟!            چشم ما را پر کـند آئیـنه بنـدانت حسن

زخم‌پایت از خودی و زخم قلبت از خودی            آشنایانت چه می‌خوایند از جانت حسن؟!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

صحن و گلدسته نه اصلا! تو بگو آقا چرا            می‌رود با چکمه بر قبرت نگهبانت حسن؟

زبانحال سیدالشهدا در شهادت امام حسن مجتبی علیهم السلام

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل مثنوی

غـارت زده منـم که کـنـارت نشـسـته‌ام            غارت زده منم که ز داغـت شکـسـته‌ام

غـارت زده مـنـم کـه غـم یــار دیــده‌ام            هــفــتــاد تـیـر از بـدن تـو کـشــیــده‌ام


غارت زده منـم که تو را خـاک می‌کنم            تـابـوت را ز خـون تـنت پـاک می‌کـنم

غارت زده منم که ز کف داده صبر را            با دست خـویش کـنده برای تو قـبر را

غـارت زده منـم چه کـنـم با جـنـازه‌ات            ای وای ریخـته به زمین خون تازه‌ات

غــارت زده مــنـم کـه ز داغ بــرادرم            خون گریه می‌کنم که چنین رفته از برم

من را به داغ قـتل تو غـارت نموده‌اند            نه کـربلا و کـوفـه نه در شـام دلـبـرم!

داغی که رفتن تو روی سینه‌ام گذاشت            والله هـست سخـت تر از غـارت حـرم

تشیـیع روز با من و تو سازگار نیست            تا شب تو را به جانب قـبرت نـمی‌برم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

غــارت زده مــنـم کـه ز داغ بــرادرم            می‌ریـزم از کـنار تنـش خاک بر سرم

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد، لازم به ذکر است که ابیات دیگر این غزل را می توان به عنوان زبانحال خواند اما بیت زیر دیگر زبانحال هم نیست زیرا عملی را به امام نسبت داده است که درست نیست

غارت زده مـنم که ز آغـوش بـسـته‌ات            مـی‌گــیـرم؛ آه چــادر خــاکــی مــادرم

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نه فقط ثروت خود را نه، که حاتم گونه            شد کـریم آن که کرم داشـته خاتم گونه

شد کریم آن که به عالم اثرش را بخشید            حـیدری مـسلک و پیـغـمبر اکـرم گونه


به تمـاشای تو آن گونه پُر از شوقم که            گـونـه‌ام پُـر شده از گـریـۀ شبـنـم گونه

مجـتـبایی؟ حـسنی؟ یا که کـریم اللهی؟!            ای خــدا ســانِ مــلـک زادۀ آدم گـونـه

گوش که جای خودش سُرخ تر از سُرخ شود            بی‌گُـمان از اثـر سـیـلـی مُحکـم، گـونه

تحت تاثیر از این ضربه پریشان بشود            هم که چشم و مُژه هم دست و سر و هم گونه

ربط دارد به تو و عشق تو در باب حسین            این که شد ماه صـفـر نیز مُحـرَم گونه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان عبدالزهرا حذف شد

کاش از کوچه و غم‌های تو عبدالزهرا            مـقـتـلـی ثـبـت کـنـد اِبْـن مُـقَـرَّم گـونـه

زبانحال امام حسن مجتبی علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آنکه دارد به دلـش غـصۀ بـسیار، منم            سـاکـن غــمـکـدۀ مــاتــم دلــدار، مـنـم

همۀ شهـر، سر سفـرۀ من نان خوردند            ولی انگار به یک شهر، بدهکـار، منم


آنکه بـاران شده شـرمـنـدۀ بـاریـدن او            شب به شب بارش چشمش شده رگبار، منم

آنکه یک عمر، شبش سر شده با کابوسی            که در آن مـادرِ او می‌شـود آزار، منم

وسـط کـوچۀ غـم خـانه خـرابم کـردند            آنکه دنـیا شده روی سـرش آوار، منـم

مـقـتل اصـلی من در وسـط آتـش بـود            آنکه جـان داده مـیان در و دیوار، منم

اشک هم داغ دلِ خون مرا سرد نکرد            سیـنۀ سوخـته از سـرخی مسـمار، منم

دست سنگین کسی خورد به روی مادر            ولی آنکه شده نیـلی رخش انگـار، منم

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا در جریان جسارت عمر به حضرت در منابع معتبر نیامده است لذا این شعر اگر زبانحال امام مجتبی در وقایع حمله به خانه باشد صحیح است نه در موضوع بازپس گیری قباله فدک، موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح می کند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : حمید رضا برقعی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : قصیده

نشستم گوشه‌ای از سفره همواره رنگین‌ت           چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرین‌ت
به عابرها تعارف می‌کنی دار و ندارت را           تو آن باغی که می‌ریزد بهشت از روی پرچین‌ت


کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفت‌هایت           حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوین‌ت
دهان وا می‌کند عالم به تشویق
حسین اما           دهانِ خاتم پیغـمبران واشد به تحسین‌ت
تو
دینِ تازه‌ای آورده‌ای از دیدِ این مردم           که با یک گل کنیزی می‌شود آزاد در دین‌ت
مُعزالمؤمنین بودی مذل المؤمنین خواندن           اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرین‌ت
برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون           که می‌چینند مضمون آسمان‌ها از مضامین‌ت
بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمی‌گشتند           خدا واداشت جبرائیل‌هایش را به تمکین‌ت
بگو تا آفـتاب از مغـربِ دنـیا بـرون آید           که سرپیچی نخواهد کرد خورشید از فرامین‌ت
بگو تا تیغ بردارد اگر جنگ است آهنگت           بگو تا تیغ بگذارد اگر صلح است آئین‌ت
نبی حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود           علی حیران تیغ نهروانت، تیغ صفین‌ت
بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند           محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبین‌ت
تو را پائین کشیدند از سر منبر که می‌گفتند:           چرا پیغمبر از دوشش نمی‌آورد پائین‌ت
درون خانه هم
محرم نمی‌بینی تحمل کن           که می‌خواهند، ای تنهاترین تنهاتر از این‌ت
تو غم‌های بزرگی در میان کوچه‌ها دیدی           که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگین‌ت
از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی           از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگین‌ت
سر راهت می‌آمد آنکه نامش را نخواهم برد           برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرین‌ت
برای جاری اشکت سراغ چاره می‌گردی           که زینب آمده با چادر مادر به تسکین‌ت
به تابوت تو زخمِ خویش را این قوم خواهد زد           چه می‌شد مثل مادر نیمۀ شب بود تدفین‌ت
صدایت می‌زند اینک یتیمت از دل خیمه           که او را راهی میدان کنی با دست آمین‌ت
هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر           در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرین‌ت
کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟           همان دستی همان دستی که روزی بوده مسکین‌ت
دعا کن زخم غم‌هایت بسوزاند مرا یک عمر           نصیبم کن نمک از سفره همواره رنگین‌ت

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر ابیات اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

معزالمومنین خواندن مذل المؤمنین گفتن           اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرین‌ت

خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود           علی حیران تیغ نهروانت، تیغ صفین‌ت

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : غفاری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

اولین گوهر ارزنـدۀ زهـرا حسن است            دومین حـجـت خـلاق تـوانا حسن است
رهبری که به حـسین حـق ولایت دارد            حفظ دین نبوی بعد عـلی با حسن است


شهریاری که در آن دوره نبود همتایش            گفته می‌شد همه جا ماه دل‌آرا حسن است
هر امـامی به جهـان خـط وظائف دارد            آنکه صلحش چو سلاح است بر اعدا حسن است
آن همه زخـم زبـان مـردم نـادان زدنـد            آنکه بشنیده ز دون تهمت بی‌جا حسن است
یکی از دوش عـبا و یکی سجاده بـبرد            خون بدل آنکه شده زین همه غم‌ها حسن است
ای فلک همسر او جعده ملعونه چه کرد            آتش افکنده به دل کُشتۀ اسما حسن است
یا رب این صوت پُر از غم ز کجا می‌آید            این چنین ناله کند نالۀ او وا حسن است
به یقـین شیـون زینب بود از
بهر حسن            آنکه جان می‌دهد از فتنۀ اعدا حسن است
ای خوش آن روز که غفاری شود زائر او            گوید او سائل درگاهم و مولا حسن است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

یا رب این صورت از غم ز کجا می‌آید            این چنین ناله کند نالۀ او وا حسن است

زبانحال امام حسن مجتبی علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

بیا خواهر که از کارم گره دست اجل وا کرد            برادر عَزم دیدار بهشت روی زهرا کرد
سراپا درد بودم، کس به درمانم نمی‌کوشید            ز رَه مرگ آمد و دردم طبیب آسا مداوا کرد


فضای دل ز درد و غصه و زخم زبان پُر بود            در این خانه چگونه زَهر جای خویش پیدا کرد
نگویم طشت، دشتی بود و پُر از لاله کاری شد            تماشا داشت دشت لاله و، زینب تماشا کرد
برادر از دهان و خواهر از هر چشم خون می‌ریخت            حسین، از دیدن یک کوزه چشم خویش دریا کرد
نظر، گه بر حُسین و گه به زینب، گاه بر قاسم            نگاهش؛ رازِ روزِ عشق و عاشورایی افشا کرد
تن فرزند زهرا چون سیادت سبز شد از زهر            ولیکن تیر در تابوت، گلگونش سراپا کرد
نمی‌گویم که جسمِ جان زهرا تیر باران شد            که بهر غُربتش تابوت چشمی خونفشان وا کرد

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن فاعلن مقتعلن فاعلن قالب شعر : قصیده

ای دو جهـانت فـدا یا حـسن بن عـلی            مـظـهـر صبـر خـدا یا حسن بن علی
شیر خدا را خلف دُرّ سه بحـر شرف            آیــنــۀ کــبــریـا یـا حـسـن بـن عـلـی


حای تو حُـسن ازل سیـن تو سـرّ ابـد            نـون تو نـور الهـدی یا حسن بن علی
مهـر
رخ دلـربـات لعـل لب جانفزات            بوسـه‌گه مصـطـفی یا حـسن بن علی
گه سر دوش رسول گه روی دست پدر            گه به بر مـرتـضی یا حـسن بن علی
هم به سکوت و پیام هم به قعود و قیام            بر هـمـه‌ای مقـتـدا یا حـسـن بن عـلی
اسوۀ ما صبر توست کعبۀ ما قبر توست            بقـیــع تو قـلـب مـا یا حسن بن عـلی
ای به کرم چون پدر از همه مشهورتر            حـاجـت ما کـن روا یا حسن بن علی
عبد تو خیرالعباد باب تو باب الـمراد            دست تو مشکل گشا یا حسن بن علی
صلـح تو تیـری دگر بر دل بیـدادگـر            صبـر تو دین را بقا یا حسن بن علی
بـنـدۀ نـاقـابـلم هر چه که هـسـتم دلــم            بـا تـو بـود آشـنـا یـا حـسـن
بن عـلـی
کار تو اکـرام بود اجـر تو دشنام بود            ای همه جود و سخا یا حسن بن علی
حلم مکرر کنی نیست عجب گر کنی            دشمن خود را عـطا یا حسن بن علی
زخـم هـمه در دلـت یـار شده قـاتـلت            کُشت تو را
از جـفا یا حسن بن عـلی
بی‌کسی‌ات را چو دید زهر به دادت رسید            تا شدی از غـم رهـا یا حسن بن علی
قلب تو بی‌تاب شد به کـودکی آب شد            در وسـط کـوچـه‌ها یا حـسن بن
علی
سوخت دل و جان تو که پیش چشمان تو            فـتـاد زهـرا ز پـا یـا حـسـن بن عـلی
جعده اگر جانی است قاتل تو ثانی است            که کُشت مـام تو را یا حسن بن علی
اجر نـبی بود این که آید از راه کـین            بـر بـدنت تـیـرهـا یا حـسـن بن عـلی

«میثم» دلـبـاخـته سـوخـتـه و ساخـته            قـصیـده بـهـر شـما یا حـسن بن علی

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

اسوۀ ما صبر توست کعبۀ ما قبر توست            بقـیع تو قـلب ماست یا حسن بن عـلی
 

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

زهـری پـلیـد بر جگـرش کـارگر شده            آقـای غـصه‌ها نـفـسـش مخـتـصر شده
کـم کـم تـمـام حـجـم تـنـش آب می‌شود            مـانـنـد فــاطــمـه بـدنـش آب مـی‌شـود


خواهر رسید و فاجعه را در نظاره شد            از شعـله‌های خون لبش در شراره شد
می‌دید زخم کوچه دهان باز کرده است            راز مگوی کوچه زبان باز کرده است
از
عهد کودکی جگرش پاره پاره است            او کـشتۀ شکـستن یک گوشواره است
دیــوار را هــنـوز بـه یـادش مـی‌آورد            مسـمار را که هـیچ ز خـاطر نمی‌بـرد
سم را بهـانه کرد که راحت شود مگر            از خاطرات کوچه و
کابوس میخ و در

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا در جریان جسارت عمر به حضرت در منابع معتبر نیامده است لذا بهتر است بیت زیر خوانده نشود، موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

در کوچه دست سنگ دلی از سرش گذشت            یادش نمی‌رود که چه بر مادرش گذشت
از ضرب کینه چادر
مادر به گل نشست            همراه گـوشواره غـرور پسر شکـست

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

کینهٔ جنگِ جمل تاب و‌ توانت را گرفت            جرعه جرعه زهر آقاجان امانت را گرفت

در هـمان ثـانـیـه‌هـای اوّل افـطـار بـود            زهر اثر کرد و تکلّم از زبانت را گرفت


حجره شد مقتل برایت! سوخت سر تا پای تو            تشت را آورد زینب؛ خون دهانت را گرفت

پاره پاره از جگر می‌ریخت و با لرزشِ            دست‌هایش؛ لرزشِ در بازوانت را گرفت

خون به خوردِ شال سبزت رفت و تار و پودِ آن            ضجّه زد! افتاد دستِ مهربانت را گرفت

روزه بودی سهم لبهایت به جای آب شد            آهِ جانسوزی که عمقِ استخوانت را گرفت

یارِ خانه مـار شد در آسـتـینت عـاقـبت            زهرِ خود را ریخت! نور از دیدگانت را گرفت

زهر در ظاهر! ولیکن در حقیقت سال‌ها            لحظه لحظه ماجرای کوچه، جانت را گرفت!

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترجیع بند

سفـره‌دارِ همۀ عالـمِ اِمکان حسن است            جان حسینِ بنِ علی باشد و جانان حسن است

اَیُّـهَــاالــنّــاس بـدانــیــد غــلامَــم آری            اَیُّهَاالنّاس بگوئید که سلطان حسن است


صلـحِ او بوده سـبب سازِ قـیـامِ ارباب            کربلا با سند و مَدرک و برهان حسن است

شصت شب گریه‌کُنِ روضۀ عطشان شده‌ایم            تا بفهمیم در این سلسله باران حسن است

ما که عمری ست عزادار حسین و حسنیم

هستی خویش بدهکار حسین و حـسنیم

بوده در کرب و بلا شاه اگر تـشنۀ آب            تن به خاک است و سری خورده به رویِ نِی تاب

با همه بی‌کسی و غربت و داغی که چِشید            همسری داشت حسین بنِ علی مثلِ رباب

قـاتـلِ جـانِ تو شـد مَـحـرمِ کـاشانـۀ تو            خانه را بر سرِ تو مَحرمِ تو کرده خراب

سوختی در تب و زینب که سراغت آمد            باز شد روضۀ سنگینِ سر و بزمِ شراب

ما که عمری ست عزادار حسین و حسنیم

هستی خویش بدهکار حسین و حـسنیم

پیشِ چشمِ تو به لب چوب زند دشمنِ دین            می‌خورد طفلِ حرم با لگدِ کـینه زمین

خـبـری شد اگر از تـیر و تنِ تـابـوتم!            یـاد کن از عَـلَـم و گـل پـسـرِ اُمِّ بـنـیـن

تیـرها می‌رسد و مشک بغـل می‌گـیرد            علقمه فاطمه را کرده عزادار و حزین

اسمِ عـبّاس که آمد بـویِ یـاسی پیـچـید            داغـدارِ دو عمو شد قـمـرِ پـرده‌نـشـین

ما که عمری ست عزادار حسین و حسنیم

هستی خویش بدهکار حسین و حـسنیم

: امتیاز
نقد و بررسی

در شعر بالا چندغزل دنبال هم آورده شده که این شعر باید یا ترکیب بند و یا ترجع بند باشد و در تعریف شعر ترجیع بند یا ترکیب بند باید یک بیت برگردان ما بین دو غزل آوره شود و نمی توان دو غزل را بدون بیت رابط دنبال هم آورد مگر آنکه دو غزل جدا گانه باشه با توجه به اینکه این اصل در شعر بالا رعایت نشده است بیت زیر به منظور رفع نقص اضافه شد.

ما که عمری ست عزادار حسین و حسنیم           هستی خویش بدهکار حسین و حـسنیم

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : سید مهدی حسینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

اى زمین و آسـمان‌ها سوگـوار غربتت            آفـتـاب آسـمـان، سـنـگ مـزار غـربـتت
بر جبین فصل‏ها هر یک نشان داغ توست            اى گریبان خزان، چاک از بهار غربتت


یک بقیع اندوه و ماتم یک مدینه اشک و خون            سینه‏هامان یک به یک آئینه دار غربتت
پاک شد آئینه از زنگ،
اى تماشایى‏ترین            شـسـتـشو دادیم دل را، با غـبار غربتت
شب سیه‌پوش از غم و اندوه بىپایان توست            شرمگین خورشید، از شبهاى تار غربتت
اى بقیعت عاشقان را کعبه عشق و امید            سینه چاکـیم از غـم تو، بی‌قـرارغربتت
شهر یثرب داغدار خاطرات رنج توست            خـم شده پـشت مدیـنه زیر بـار غـربتت
مى‏تـپد دلهاى عـاشق در
هـواى نام تو            با غمى خو کرده هر یک در کنارغربتت
کاش مى‏شد روشناى تربت پاک تو بود            چلچـراغ اشک ما در شـام تار غـربتت
دایره در دایره پژواکى از اندوه توست            هیچ
داغى نیست بیرون از مدار غربتت
دامن اشکى فـراهم
داشـتم یک سیـنه آه            ریخـتم در پـاى تو کـردم نـثار غـربتت
آشناى زخم دلها، غربت معصوم توست            من دلى دارم پـریشان، از تـبارغـربتت

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : زهرا بشری موحد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

هر قدر که می‌خواست گدا، شاه کرم داشت            آن قدر که پیش کرمش، خواسته کم داشت
در خـانـۀ او بـود که در اوج غـریـبـی            دل‌های غریبان جهان، راه به هم داشت


دلخـوش به نفـس‌های مسیحـایی او بود            شب‌های مدینه که فقط غربت و دم داشت
داغـی شده بر سیـنۀ غـم‌های وسیـعـش            یک کوچۀ باریک که بیش از همه غم داشت
راحـت شد از انـدوه جـفـاکـاری یـاران            ای کاش که یاری به وفاداری سم داشت
ای آیـنــه‌هــا آیــنــه‌هـا! ذکـر بـگـوئـیـد            ای‌کاش حرم داشت حرم داشت حرم داشت

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محمد موحدیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

طومار جان جنّ و بشر پاره پاره گشت            قرآن به چشم اهل نظر، پاره پاره گشت

بی‌پـرده چون به شرّ گـروهی بـشرنما            صد پرده از حریم بشر پاره پاره گشت


شرزد شبی شراره ظلمت به قلب نـور            دل از سپیده، وقت سحر پاره پاره گشت

آبی به جای رفـع عـطش ریخت آتشی            بر دل، که تا بروز شُمَر پاره پاره گشت

از قـلب کلّ هـستی و از پـیکـر وجـود            آتش گرفت جان و جگر پاره پاره گشت

دردا که از سپهر بنی‌هاشم، آن که بود            یک مه دو جا به ماه صفر، پاره پاره گشت

یک جا به زهر فتنه و یک جا به تیر کین            یک جسم خسته از دو شرر پاره پاره گشت

قلبی که بود در اثر زهـر، چاک چاک            با تیـر کـیـنه بار دگـر پاره پاره گـشت

در پیش چشم آن همه اختر، چنان شهاب            بارید تیر شب که قـمر پاره پاره گشت

بـاران تیـر بر کـفـن و بر بدن نشـست            جیب صدف درید و گهر پاره پاره گشت

ای دل دگر مجو هـنر حُـسن، بی‌حَسَن            شـیـرازه کـتاب هـنر پـاره پـاره گـشت

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : صغیر اصفهانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

شد از غـم‌‌‌ دو طـشت، دلـم پُر ز خـون            خونِ جگرم مدام فـرو ریزم از عـیون

در حیرتم به زینب مضطر چه‌ها گذشت            آن دم که اوفتاد نگاهش برآن دو طشت


یک طشت را ز خون جگر دید لاله گون            یک طشت را بدید درآن رأس پرُ ز خون

یک طـشت را بدیـد پُـر از پـارۀ جگـر            یک طشت را بدید درآن رأسِ چون قمر

برخاست چون ز تاب عطش مجتبی ز خواب            برداشت کوزه را که بنوشد دوجرعه آب

آبش به کام رفت و دلش پُر شراره شد            از زهـر اشـقـیا جگـرش پاره پـاره شد

از آه وناله، خـون دل اهل جهـان نمود            طـشتی طلب ز زینب قامت کمان نمود

آن طشت، پُر ز خونِ دلِ دردناک کرد            زینب بدید و از غم او جامه چاک کرد

طشت دگر که زینب از آن گشت بی‌سکون            در شـهـر شـام بـود به بـزمِ یـزیـد دون

آن دم که رأس پاک شهـنشاه بحر و بر            آغاز کرد خـواندن قـرآن به طشت زر

برداشت چوبِ کینه یزید از ره غضب            کـرد آشـنا به لـعـلِ لبِ شاه تـشـنـه لـب

زینب به ناله گفت که ای بی‌حـیا! مزن            چوب جفا به بوسه گه مصطـفی مزن!

دارد صغیر تا به صف محشر، شور و شین            گاه از غـم حـسن، گهی از مـاتم حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

از آه وناله، خـون دل اهل جهـان نمود            طـشتی طلب ز زینب بی‌خـانـمان نمود